در حال تازه سازی
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
صفحه اصلی داستان مفهومیداستان آمونده اشک رایگان
تعداد بازدید : 533
نویسنده پیام
benita
آفلاین



ارسال‌ها: 5
عضویت: 28 /6 /1396
داستان آمونده اشک رایگان





یک مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و
برای سگ خود گریه می‌کرد. گدایی از آنجا می‌گذشت، از مرد عرب پرسید: چرا گریه می‌کنی؟
عرب گفت: این سگ وفادار من، پیش چشمم جان می‌دهد. این سگ روزها برایم شکار می‌کرد
و شب‌ها نگهبان من بود و دزدان را فراری می‌داد. گدا پرسید: بیماری سگ چیست؟ آیا
زخم دارد؟ عرب گفت: نه از گرسنگی می‌میرد. گدا گفت: صبر کن، خداوند به صابران پاداش
می‌دهد
.



گدا یک کیسه پر در دست مرد عرب دید. پرسید در این کیسه چه داری؟ عرب
گفت: نان و غذا برای خوردن
. گدا گفت:
چرا به سگ نمی‌دهی تا از مرگ نجات پیدا کند؟
عرب گفت: نان‌ها
را از سگم بیشتر دوست دارم. برای نان و غذا باید پول بدهم، ولی اشک مفت و مجانی
است. برای سگم هر چه بخواهد گریه می‌کنم. گدا گفت : خاک بر سر تو! اشک خون دل است
و به قیمت غم به آب زلال تبدیل شده، ارزش اشک از نان بیشتر است. نان از خاک است
ولی اشک از خون دل



سه شنبه 28 شهریور 1396 - 19:45
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش




برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.