در حال تازه سازی
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
صفحه اصلی داستان هاداستان زیبای هزینه عشق واقعی من به تو
تعداد بازدید : 448
نویسنده پیام
kimiya
آفلاین



ارسال‌ها: 5
عضویت: 26 /6 /1396
داستان زیبای هزینه عشق واقعی من به تو





شبی پسر کوچکی یک برگ
کاغذ به مادرش داد. او با خط بچگانه نوشته بود:




صورتحساب:


کوتاه کردن چمن باغچه ۵
دلار

مرتب کردن اتاق خوابم ۱ دلار

مراقبت از برادر کوچکم ۳ دلار

بیرون بردن سطل زباله ۲ دلار

نمره ریاضی خوبی که امروز گرفتم ۶ دلار

جمع بدهی شما به من: ۱۷ دلار




مادر که به چشمان منتظر
پسر نگاهی کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد سپس قلم را برداشت و پشت برگه
صورتحساب او این عبارات را نوشت:




بابت سختی ۹ ماه بارداری
که در وجودم رشد کردی، هیچ

بابت شب هایی که بر بالینت نشستم و برایت دعا کردم، هیچ

بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی،
هیچ

بابت غذا، نظافت تو و اسباب بازیهایت، هیچ

و اگر تمام اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق واقعی
من به تو هم هیچ است .




وقتی پسر آنچه را که
مادرش نوشته بود خواند، چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می
کرد، گفت: مامان دوستت دارم.




آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب
نوشت: قبلا به طور کامل پرداخت شده
!


یکشنبه 26 شهریور 1396 - 16:50
ارسال پیام نقل قول تشکر گزارش




برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.