loading...
سالاد مطالب|ترفند ,آموزش,نرم افزار,کامپیوتر ,شبکه
آخرین ارسال های انجمن
Admin بازدید : 411 سه شنبه 24 دی 1392 نظرات (0)

یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می خوند که یهو زنش با ماهی تابه می کوبه تو سرش.

مرده میگه: برای چی این کارو کردی؟

زنش جواب میده:

به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه کاغذ پیدا کردم که توش اسم سامانتا نوشته شده بود

 

مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش


شرط بندی کردم اسمش سامانتا بود. زنش معذرت خواهی می کنه و میره.


نتیجه اخلاقی 1: خانمها همیشه زود قضاوت می کنند

.
.
.
.
.
.
سه روز بعدش مرده داشته تلویزیون تماشا می کرده که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگ

دوباره می کوبه تو سرش !

بیچاره مرده وقتی به خودش میاد می پرسه: چرا منو زدی؟

  زنش جواب میده: آخه اسبت زنگ زده بود!

نتیجه اخلاقی 2: متاسفانه خانمهاهمیشه درست حس می کنن.

Admin بازدید : 383 سه شنبه 24 دی 1392 نظرات (0)

رفته بودم فروشگاه ..
يكي از اين فروشگاه بزرگا , اسم نميبرم تبليغ نشه براش !
يه پيرمرد با نوه اش اومده بود خريد، پسره هي زِر زٍر مي كرد. پيرمرد مي گفت: آروم باش فرهاد، آروم باش عزيزم!
جلوي قفسه ي خوراكي ها، پسره خودشو زد زمين و داد و بيداد ..
پير مرده گفت: آروم فرهاد جان، ديگه چيزي نمونده خريد تموم بشه.
دَم صندوق پسره چرخ دستي رو كشيد چنتا از جنسا افتاد رو زمين، پيرمرده باز گفت: فرهاد آروم! تموم شد، ديگه داريم ميريم بيرون!
من كف بُر شده بودم.
بيرون رفتم بهش گفتم آقا شما خيلي كارت درسته اين همه اذيتت كرد فقط بهش گفتي فرهاد آروم باش!
پيرمرده با اين قيافه :| منو نگاه كرد و گفت:
عزيزم، فرهاد اسم مَنه! اون پدر سگ اسمش سيامكه !!

Admin بازدید : 654 سه شنبه 24 دی 1392 نظرات (1)

ﭼﻦ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻢ ﮎ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﻩ ﯼ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ ﻭﺍﺳﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ ...!
ﯼ ﭘﺴﺮﻩ ﮎ ﺩﯾﺎﺑﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﯾﮑﯽ ﺩﻭﻣﺎﻫﯽ ﻣﯿﺮﻓﺘﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﯾﻦ ﮎ ﺍﻧﺴﻠﯿﻦ ﺑﺰﻧﻪ! ﺍﯾﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻈﻠﻮﻣﻪ ﺗﺤﻮﯾﻠﺶ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯼ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﻩ ....!
ﭘﺴﺮﻩ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻣﯿﺸﻪ.ﺧﻼﺻﻪ ﯼ ﻣﺪﺕ ﺩﺱ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻩ ﻭ ﻫﯽ ﻣﯿﺎﺩﻭ ﻣﯿﺮﻩ ...!
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻤﻢ ﮐﻼﻓﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺩﺍﺭﻡ ...!
ﺧﻼﺻﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﻭﻣﯿﮕﻪ ﺁﺩﺭﺳﺸﻮ ﺑﺪﻩ ﺍﮔﻪ ﺭﺍﺱ ﻣﯿﮕﯽ ...!
ﺍﯾﻨﻢ ﺁﺩﺭﺳﻮ ﻣﯿﺪﻩ ﮎ ﺷﺮﺵ ﮐﻢ ﺷﻪ ...!
ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﭘﯿﺶ ﻧﺎﻣﺰﺩﻩ ﺑﺎﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍﺷﻮﻥ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻤﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ ....!
ﺑﻌﺪ ﯼ ﻣﺪﺕ ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮎ ﭘﻠﯿﺴﺎ ﻧﻤﯿﺎﻥ سراغش میره ﭘﯿﺶ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﻢ ﻭ ﺑﻬﺶ میگه میدوﻧﺴﺘﻢ ﮎ ﺩﻭﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺏ ﭘﻠﯿﺴﺎ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﮎ ﻣﻦ ﻧﺎﻣﺰﺩﺗﻮ ﮐﺸﺘﻢ ...!
ﺍﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺁﺭﻩ ﺣﺎﻻ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻭﺍﺳﺖ ﺍﻧﺴﻠﯿﻦ ﺑﺰﻧﻢ ...!
ﻭ ﺏ ﺟﺎ ﺍﻧﺴﻠﯿﻦ ﺑﻨﺰﯾﻦ ﻣﯿﺮﯾﺰﻩ ﺗﻮ ﺳﺮﻧﮓ ...! ﻭ ﺑﻬﺶ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ...!
ﺑﻌﺪ ﺏ ﭘﺴﺮﻫﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﮎ ﺑﻨﺰﯾﻦ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﺗﻮ ﺑﺪﻧﺖ ...! ﻭ ﺗﺎ ﭼﻦ ﺩﯾﻘﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﻤﯿﺮﯼ 
ﭘﺴﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺸﻪ ﮎ ﺑﺎ ﭼﺎﻗﻮ بکشتش ﻣﯿﺪﻭﻩ
ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﯼ ﭼﻦ ﻣﺘﺮﯼ ﯾﻬﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭ
.
.
.
.
.
.
.
.

 


درباره ما
با سلام خدمت کاربران و مهمانان سالاد مطالب سایت ما به عنوان سایتی مرجع همواره میکوشد تا بهترین و پرکاربرد ترین مطالب را به طور اختصاصی یا از طریق دگر سایت های مرجع جمع آوری نموده و در اختیار شما کاربران گرامی قرار دهد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 787
  • کل نظرات : 310
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 854
  • آی پی امروز : 379
  • آی پی دیروز : 101
  • بازدید امروز : 2,315
  • باردید دیروز : 180
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2,495
  • بازدید ماه : 3,281
  • بازدید سال : 28,957
  • بازدید کلی : 4,678,940