آخرین ارسال های انجمن

عنوان	پاسخ	بازدید	توسط
اس ام اس سرکاری ماه رمضان(5)	0	529	negar
اس ام اس چهارشنبه سوری (5)	0	542	negar
اس ام اس طنز و خنده دار (5)	0	533	negar
اعترافهای تکان دهنده طنز	0	546	negar
جوک های جدید و خنده دار (5)	0	500	negar
پنج میانبر صفحه کلید در ویندوز که اغلب فراموش شده هستند	0	527	benita
فصل ها چگونه به وجود می آیند؟	0	566	benita
داستان آمونده اشک رایگان	0	538	benita
داستان آسایشگاه	0	519	benita
داستان جالب راننده اتوبوس	0	507	benita
اس ام اس ولادت حضرت علی (ع)و روز پدر	0	500	farnaz
اس ام اس خنده دار سیزده به در!	0	477	farnaz
اس ام اس سرکاری شب امتحان	0	462	farnaz
طنز مورد داشتیم	0	429	farnaz
جوک های جدید و خنده دار (2)	0	467	farnaz
داستان خنده دار «آرزوی مرد»	0	458	kimiya
داستان زیبای هزینه عشق واقعی من به تو	0	451	kimiya
داستان آمادگی برای رفتن	0	448	kimiya
حکایت جالب قضاوت بهلول	0	435	kimiya
تغییر میانبرهای صفحه‌کلید در مک	0	436	kimiya

12 3 4 5 6 »

دختر بدبخت(طنز واقعی)

          Admin 
            بازدید : 350
          جمعه 06 دی 1392
           نظرات (0)
        

یکی از رفقا که مدت زیادی نیست که به سمت استادی یکی از دانشگاههای تهران خودمون نائل اومده نقل میکرد که ... :

سر یکی از کلاس هام توی دانشگاه ، یه دختری بود که دو ، سه جلسه اول ،ده دقیقه مونده بود کلاس تموم بشه ، زیپ کوله اش رو میکشید و میگفت : استاد ! خسته نباشید !!!

البته منم به شیوه همه استاد های دیگه به درس دادن ادامه میدادم و عین خیالم نبود !

یه روز اواخر کلاس زیر چشمی میپاییدمش !

به محض این که دستش رفت سمت کوله ، گفتم : خانوم !!! زیپتو نکش هنوز کارم تموم نشده !!!!!

همه کلاس منفجر شدن از خنده ،

نتیجه این کار این بود که دیگه هیچ وقت سر کلاس بلبل زبونی نکرد!!!!

هیچ وقت هم دیگه با اون کوله ندیدمش توی دانشگاه !!!
.
.
.